بشکن مرا، مگذار زندان تو باشم

شاعر: ملاحت اسدالهی

19 مهر 1391 | 1863 | 0
رخصت بده، یک گریه همخوان تو باشم
من چتر بستم، زیر باران تو باشم

خارم، جسارت های سبزم سخت ساده
تا فصل چیدن را، نگهبان تو باشم

من با توام! ای خشکسالی در نگاهت!
ابرِ شبی آیینه باران تو باشم

ای کاش، یک شب زخم گل ها را ببینی!
ای کاش من یک روز چشمانِ تو باشم

چون آب شفّافم، چگونه می توانم
یک لکّه آب بر آیینه ی جانِ تو باشم؟

من با تمامِ دل، پذیرایت نبودم
بگذار یک لبخند، مهمان تو باشم

با این همه، یک روز اگر گشتم حصارت
بشکن مرا، مگذار زندان تو باشم

ملاحت اسدالهی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 2.32 با 25 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.