هنوز چشم تو حرفی برای گفتن داشت

شاعر: محمدعلی مجاهدی

21 آبان 1391 | 2316 | 0
شبی که زلف تو قصد قصیده گفتن داشت
دلم هوای غزل گفتن و شنفتن داشت

به موج موج نگاهت شکوه دریا بود
هنوز چشم تو حرفی برای گفتن داشت

ستاره بود و تو بودی، من و شب مهتاب
ولی چه سود که بختم خیال خفتن داشت

چه پرسی از دل تنگم که غنچه ی تصویر
همیشه در دل خود حسرت شکفتن داشت

به نیم ناله دلم بزم اشک را برچید
شبی که گوهری من مجال سفتن داشت

هزار آینه دادم به دست اشک، ولی
شبی که روی خود از من سر نهفتن داشت

محمدعلی مجاهدی

  • متولد:
  • محل تولد: قم
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.67 با 3 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.