تشنه باید سوخت در این کربلای سوخته
شاعر: کیومرث عباسی قصری
۰۲ مرداد ۱۳۹۲ |
۳۸۱۴ |
۰
چون نسوزم پا به پای نخل های سوخته
آشنا سوزد به پای آشنای سوخته
وقتی آن شب آسمان آتش به روی ما گشود
نخل ها ماندند و این بی دست و پای سوخته
نایمان مانند نای نازک نی ها گرفت
بس که نالیدیم شب ها با صدای سوخته
داد ما را بعد از این با دیده می باید شنید
نیست غیر از دود دل، فریاد نای سوخته
چشم امیدی به «الوند» و «فرات» و «دجله» نیست
تشنه باید سوخت در این کربلای سوخته
هیچ کس چون من نمی داند چه معنی می دهد
در هوا پیچیدن بوی حنای سوخته
قصر شیرین من «قصری»، عروس غرب بود
حجله هایش بوده اند این نخل های سوخته