نه شهر دارد نه كوه و صحرا، توان و تاب جنون ما را

شاعر: کیومرث عباسی قصری

03 مرداد 1392 | 2108 | 0


نه شهر دارد نه كوه و صحرا، توان و تاب جنون ما را
به شهر ما را زنند زنجیر، به كوه و صحرا زنند خارا

تمام عالم شوند اگر جمع، حریف جوش جنون نگردند
كه می‌تواند عنان بگیرد، خروج از جان گذشته‌ها را؟

خدای را ای همیشه حاضر، ولیك غایب به چشم ظاهر
خمار ما را ز پا درآورد، بیا و بشكن خمار ما را

در انتظارت دو چشم داریم، سپیدتر از دو حلقه در
شفای ما در ظهور نور است، دریغ از ما مكن شفا را

ز داغ هجر تو سینه ما، شده‌ست گل‌گل چو بال طاووس
كسی به عالم به این قشنگی، نبرده هرگز به سر وفا را

شكستگان درست‌پیمان، نهند با سر قدم به میدان
چه غم كز آنان گرفته باشند، به تیغ دست و به تیر پا را

غم‌آشنایان هلاك دردند، نه خسته از آن نه سیر گردند
كنند اعراض اگر به آنان، به رایگان هم دهی دوا را

زبان سرخ غزل‌سرایم، ندارد اندیشه سر سبز
كسی كه از دل بلی بگوید، به جان هم آخر خرد بلا را

غزل برای غزل‌سرایان، چنان نماز شب است قصری
وضو نكرده به كف نگیری، قلم به قصد غزل خدا را

کیومرث عباسی قصری

  • متولد:
  • محل تولد: قصر شیرین
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.