تلخ است پدر گریه كند، طفل بخندد

شاعر: علی عباسی

03 مرداد 1392 | 6817 | 2


وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
شاهی كه شكسته‌ست مصیبت كمرش را

پروانه به هم ریخته گهواره خود را
تا باز كند از پر قنداق، پرش را

تلخ است پدر گریه كند، طفل بخندد
سخت است كه پنهان بكند چشم ترش را

دور و برش آن‌قدر كسی نیست كه باید
این طفل در آغوش بگیرد پدرش را

مادر نگران است، خدایا! نكند تیر
نیت كند، از شیر بگیر پسرش را

هم چشم به راه است كه سیراب بیارند
هم دلهره دارد كه مبادا خبرش را
...
ای وای از آن تیر و كمانی كه گرفته‌ست
این بار سپیدی گلویی نظرش را
 
وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را
مردی كه شكسته‌ست مصیبت كمرش را

علی عباسی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.97 با 38 رای


نظرات

ایلیا طاهر
26 تیر 1404 07:42 ب.ظ
احسنت به آن اندیشه ای که این مرثیه راسرائید ،وآن زبانی که که خواند وآن چشمی که اشکبار شد.
ی ا ع ل ی
التماس دعا.

محمد علی فرجی
02 مرداد 1403 08:10 ب.ظ
شیر پاک مادر و نان حلال پدر، گوارای وجودت