خسته تر از بلبل پر کنده می آید به خانه
خسته گویی می رسد از خشم یک رزم شبانه
بخت با او پُر تکلّف، مرگ با او بی تفاوت
می کند با بخت دعوا، می زند با مرگ چانه
عطسه اش چون انفجار درد در گودال بینی
سرفه یعنی شعله ی زخمی که می گیرد زبانه
نسخه ها بد خط تر از مشق شبان نا امیدی
قرص ها عاجزتر از تسکین غم های زمانه
پچ پچ مامان و بابا دخترک را کرده بیدار
می زند از تخت بیرون«آب»! این هم یک بهانه!
راستی بابا! نگفتی آخرش؛ «کُرتُن» چه شکلی است؟
«گِرد حتی گردتر از اشک های دانه دانه»
دخترک وحشت کنان حس سوالی شوم دارد
دانه های سرخ صورت؟لکه های سرخ شانه؟
«قرمزی ها دخترم! لُپ های من را موش خورده!»
این جواب خنده دار و هوش تیز کودکانه؟!
قرمزی ها مهرهای نامه جسم تو بودند
مهر فوری، مهر سرّی، مهر خیلی محرمانه