هم رفته است از دلم و هم نمی رود

شاعر: سیده تکتم حسینی

۱۱ مرداد ۱۳۹۲ | ۲۹۸۴ | ۸

 کوشیدم
تا بکوشم که
هنگامی که ناچارم به کار کردن
به کارم فکر کنم
نه به تو
و چه خوشبختم من
که کوششم
بی نتیجه ماند...

                          "اریش فرید/شاعر اتریشی"

 

هم رفته است از دلم و هم نمی رود
یعنی که عشق از سر آدم نمی رود

افتاد اتفاقی و حالا به سادگی
این حس گنگ مانده ی مبهم نمی رود

مانند سایه ای که رهایم نمی کند...
از فکرم آن خیال مجسم نمی رود

از من گذشت چشم سیاهی که لحظه ای
از خاطرات بخت سیاهم نمی رود

او رفت و جای او غم او ماندگار شد
شادم ولی که از دلم این غم نمی رود...

سیده تکتم حسینی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 20 رای


نظرات

الهه عارف
۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۰۲ ب.ظ
سلام
زیبا
اما مصرع آخر همه ی زیبایی شعر رو تحت شعاع قرار داده...

محمد خوش بین
۱۲ مرداد ۱۳۹۲ ۰۶:۱۳ ب.ظ
سلام دوباره!
آقای کاوه این جمله ای رو که شما گفتید به نظرم نمیشه از سیاقی که تو مصرع به کار برده شده برداشت کرد.اگر هم منظور این باشه باز لفظ "که" خوب به کار برده نشده.

سیده تکتم حسینی
۱۲ مرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۲۱ ب.ظ
سلام
ممنونم از شما دوستان بزرگوار و لطف نگاهتون...

احسان کاوه
۱۲ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۱۶ ب.ظ
سلام
آقای خوشبین این مصرع رو با در نظر گرفتن اینکه ترتیب دستوری جمله اینجوریه بخونید
ولی شادم که از دلم این غم نمی رود...

حسین عباسپور
۱۲ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۳۲ ب.ظ
سلام
من شعراتون رو خیلی دوس دارم
ممنون

میثم داودی
۱۲ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۳۳ ق.ظ
آفرین

محمد خوش بین
۱۱ مرداد ۱۳۹۲ ۰۷:۱۱ ب.ظ
سلام.شعر زیبایی بود.
فقط تو مصراع آخرش گفتید شاید ولی که از دلم این غم نمی رود.
لغت "که" اینجا به نظرم اصلا کاربردی نداره و واقعا تو ذوق می زنه.

احسان کاوه
۱۱ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۳۲ ق.ظ
سلام
حقا که حق شعر عاشقانه رو ادا کردید.
در روزگاری که عاشقانه ها عمدتا گله و شکوه و ناله و ... است وفای عاشقی رو چه زیبا سرودید

او رفت و جای او غم او ماندگار شد
شادم ولی که از دلم این غم نمی رود...

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست

دلتون تا ابد زنده به عشق
یاعلی