مرا ویرانه کردی خانه ات آباد! باور کن

شاعر: عبدالجبار کاکایی

15 دی 1392 | 18447 | 2

خدا یک شب تو را در سینه ی من زاد، باور کن
یقینی در گمان پیچید و دستم داد، باور کن

تو مثل هر چه هستی در درون من نمی گنجی
مرا ویرانه کردی خانه ات آباد! باور کن

اگرچه بر دلم بارید طوفان عظیم شک
پلی بین دل ما بود از پولاد، باور کن

نمی فهمم زبان واژه های آتشینت را
رهایی مثل یک آشوب، یک فریاد باور کن

تو از نسل عقیم گریه های رفته از یادی
که تنهایی تو را در چشم هایم زاد، باور کن

 

عبدالجبار کاکایی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.36 با 92 رای


نظرات

پارسا
30 مرداد 1403 05:52 ق.ظ
مرا ویرانه کردی خانه ات آباد!

کوثر
15 مرداد 1400 05:32 ب.ظ
خانه ات ابادهمشهری