قصههایی تازه میگویم برای بچههایم
شاعر: اعظم سعادتمند
۱۴ آبان ۱۳۹۱ |
۲۲۲۳ |
۰
کفشی از اندوه و کفشی دیگر از شادی به پایم
میدوم در جادهها با کفشهای تا به تایم
میگذارم پشت سر روباهها، خرگوشها را
قصههایی تازه میگویم برای بچههایم
هم شبیه مادری با چهرهی غمگین و جدی
هم شبیه دختری با خندههای نا بجایم
*
حرفهایم با شما باشد برای بعد حالا
گفتگو دارم سر میز تفاهم با خدایم
تلختر، پررنگتر هرقدر باشد بهتر اما
دوست تر دارم بخاری را که از فنجان چایم…
خوب میدانم که روزی روزگاری خواهد آمد
شعر خواهم خواند و او هم دست خواهد زد برایم