شاعر میان قحطی مضمون...

شاعر: سعید بیابانکی

۱۱ آبان ۱۳۹۲ | ۲۸۷۰ | ۱
یخچال آب سرد پر از یخ

لم داده بود کنج خیابان

ره می سپرد تشنه و خسته

شاعر قدم زنان و پریشان

*

شاعر میان قحطی مضمون

گویا رسیده بود به بن بست

یخچال آب سرد به او داد

یک کاسه ی طلایی و یک دست

*

سر زد میان آینه ی آب

یک صید دست و پازده در خون

یک کشتی نشسته به صحرا

یک کشته ی فتاده به هامون

*

گل کرد یک تغزل خونین

مثل عطش میان دو لب هاش

آن کاسه ی طلایی .... یک دست

شد آفتاب روشن شب هاش

*

ره می سپرد تشنه تر از پیش

شاعر میان نم نم باران

یخچال آب سرد پر از یخ

لم داده بود کنج خیابان...

سعید بیابانکی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 2 رای


نظرات

سیده فاطمه شیخ الاسلام
۱۱ آبان ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ق.ظ
سلام
تشنگی و تغزلتان مستدام ...

سربلند باشید.