چهار بار تو بودي و اسب بي پسر آمد...
شاعر: امیرحسین هدایتی
۱۰ آذر ۱۳۹۱ |
۳۶۷۰ |
۰
چهار مرتبه تنها براي تو خبر آمد
چهار بار دلت كوه شد به لرزه در آمد
تو منتظر- تو گدازنده بر معابر خونين-
مسافر تو نيامد مسافري اگر آمد
چهار مرتبه شن زارهاي ظهر تنت را
گريستند و تو را داغ هاي مستمر آمد
از آن گلايه ی تلخت به گوش علقمه، بانو!
هر آنچه رود از آن لحظه سر به زيرتر آمد
چنان گريستي آن روزهاي خستگي ات را
كه تكه تكه ی خاك بقيع نوحه گر آمد
چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودي
چهار بار تو بودي و اسب بي پسر آمد...