مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی

شاعر: قاسم صرافان

۱۵ آبان ۱۳۹۲ | ۵۴۳۷ | ۳

سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی

که گفته کشتی نوحی؟ تو مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی

چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی

من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی

بگو چرا نشوم آب که دست یخ زده ام را
دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی

چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی

رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی





قاسم صرافان

  • متولد:
  • محل تولد: آبادان
  • مهندسی کامپیوتر دانشگاه اصفهان
  • مسافر
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 12 رای


نظرات

اسماعیل سبحانی دلیجان
۰۵ مرداد ۱۴۰۳ ۰۴:۵۳ ق.ظ
سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار ارادتمند سبحانی دلیجان..تا درون پاک ودموع الجزیره نداشته باشی..نمی توانی چنین معنی بلندی که کلاه از سر می‌افتد تولید کنی؟!!

سید مهدی هاشمی
۰۴ مرداد ۱۴۰۳ ۰۲:۰۴ ب.ظ
احسنت، و خوشا بحال شاعری که چنین زیبا در رسای ارباب و اصحاب جان بركفشان خوش سرایی میکند طوبی لکم... 🌹🌷🌷🌹

عبد المهدی اندیشگر
۰۴ مرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۵۵ ب.ظ
عالیست