آخرین چهارشنبه سالَم
شاعر: محمدمهدی سیار
۲۴ فروردین ۱۳۹۱ |
۱۸۳۱ |
۰
بغض دارد، لبالب سخن است
آسمان در بهار مثل من است
یک بغل داغ، یک بغل آتش
پشت این دکمه های پیرهن است
سینه ام مثل آسمان خدا
کشور ابرهای بی وطن است
آخرین چهارشنبه سالَم
در دلم سوز آتشی کهن است
با جهان در ستیزه ام، چه کسی
فاتح این نبرد تن به تن است؟
***
با جهان در ستیزه ای شاعر!
و جهان گرم زیر و رو شدن است