هرچند از همه به همه مهربانتری
هرچند با رسول خدا هم برادری
هرچند از لب تو مناجات میچکد
همواره از شمیم خدایت معطری
در جنگها که باتو و با ذوالفقارتو
هرگز کسی اگرچه نکرده برابری
هرچند شب به یاد یتیمان شهرخود
مانند سایه از دل دیوار بگذری
تیری زپای زخمی تو در نماز...یا
انگشتری ز دست خودت دربیاوری
مردم ولی چه ساده فراموش میکنند
مردم ولی چه ساده به تو جور دیگری...
حتی سلام سادة تو بیجواب ماند
گویا گناه کردهای انگار کافری
یوسفترین غریبی و حق میدهم به تو
سر ازدرون چاه اگر دربیاوری