حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است

شاعر: حسین منزوی

۲۱ آذر ۱۳۹۱ | ۱۰۳۶۴ | ۲
ای خون اصلیت به شتک ها ز غدیـــران
افشانده شرف ها به بلنــدای دلیـــــران

جـاری شده از کرب و بلا آمــده  آنگــــاه
آمیختــه با خون سیــــاووش در ایـــــران

تو اختـــر سرخی که به انگیزه ی تکثیر
ترکیــد بر آیینه ی خورشیـــد ضمیــــران

ای جوهـــر سـرداری سرهای بــریـــــده
وی اصل نمیــــرندگــــی نســل نمیـــران

خرگاه تو می سوخت در اندیشه ی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشه ی شیران

آن شب چه شبی بود که دیدند کواکـب
نظــــم تو پراکنـــــده و اردوی تو ویــــــران

و آن روز که با بیـــرقــی از یک تن بی سر
تا شام شـــدی قافلـــه سالار اسیــــران

تا باغ شقــــایــــق بشوند و بشکـــوفنــــد
باید کـــه ز خـــــون تو بنوشنـــد کویـــــران

تا اندکـــــی از حـــــق سخن را بگزارنــــد
بایــــد کــه ز خونــت بنگـــارند دبیـــــــران

حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معرکه گیـــــران...

حسین منزوی

  • متولد:
  • محل تولد: زنجان
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.1 با 60 رای


نظرات

مسعود
۲۰ شهریور ۱۴۰۲ ۱۱:۱۵ ب.ظ
شعری بسیار عالی و تاثیر گزار است
حتما شاعر مورد نظر حضرت واقع شده که تونسته چنین شعری بسراید

ناشناس
۱۶ مرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۰۶ ق.ظ
روانت شاد. بسیار حماسی بود و محکم و دلسوز.