عشق فرمود : بیایید ، اطاعت کردیم

شاعر: مجتبی احمدی

۱۵ آبان ۱۳۹۲ | ۲۸۸۱ | ۰

دل سپردیم به چشم تو  و  حرکت کردیم

بعدِ یک عمر که ماندیم . . . که عادت کردیم

دست هامان همه خالی . . . نه ! پر از شعر و شرر

عشق فرمود : بیایید ، اطاعت کردیم

خاک آلوده رسیدیم به آن تربت پاک

اشک آلوده ولی غسل زیارت کردیم

گفته بودند که آرام قدم برداریم

ما دویدیم . . . ببخشید . . . جسارت کردیم

ایستادیم دمی پای در « باب الرّاس »

شمر را  – بعدِ سلامی به تو –  لعنت کردیم

سهم مان در حرمت یکسره سرگردانی

بس که با قبله ی شش گوشه ، عبادت کردیم

تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات

از غزلباری چشمان تو حیرت کردیم

هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد

واژه ها را به شب شعر تو دعوت کردیم

( همه با قافیه ی عشق ، مصیبت دارند )

از تو گفتیم ، اگر ذکر مصیبت کردیم

وقت رفتن  که حرم ماند و کبوترهایش

بی پر و بال نشستیم و حسادت کردیم

و سری از سر افسوس به دیوار زدیم

و نگاهی غضب آلود به ساعت کردیم

تا قیامت بنویسیم برای تو کم است

ما که در سایه ی آن قامت اقامت کردیم

...

کاش می شد که بمانیم ؛ ضریحت در دست . . .

دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم 

 

مجتبی احمدی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.38 با 8 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.