دیشب باران قرار با پنجره داشت

بله

چرا ادامه چکار با پنجره داشت
نگذاشتین ؟

بسم الله...
استقبالي ادبی از شعر زیبای مرحوم قیصر امین پور:
....
""ملاقات با باران""
....
"دیشب باران..."
"قرار...
با پنجره داشت"

بارها باز...
بشد قطره و باز...

چو هزار اشک ملوس...

خویش را...
در بقل یار افکند

وانقدر...
چِک چِک و...
فریاد نمود

کین طرف نیز...
به روی شیشه...
اشکِ آن پنجره هم...
گشت روان

نا بدانجا که چنان
اشکِ بیرون و درون...
آنچنان در هم و بر هم گردید...
که نگردید پیدا

بعد از این اشکِ چه کس
دیگر از درد فراق
میزند قَلت و شود...
لاجرم آب و رَوَد...
نم نمک...
در دلِ خاک

به امید روزی
که دَمَند...
باز ز خاک

وَ بِرویَند...
چون گل

و نشینند از نو...
به تماشای هم و...
رو به رو...
تا به ابد...
همرهِ هم

و نباشد دیگر
اینهمه اشکِ فراق

و فقط...
لُپِّ کلام...
شکر و سبحان و...
سلام
....
م.قلمزن
سیزدهم دی ۱۴۰۰

کسی تفسیر این شعرو میدونه ک چه حرفی پشت قضیه هست

عالیییی😍😍

تو تکی!تونستی.

تو تکی!تونستی.

تو تکی!تونستی.

روانی وحس خودمانی بسبار ساده شب قرار پنجره بوس آبدار.پچ پچ.چک چک چه احساس خوش آیندی
کاش می بودی ویک پنجره راخانه تکان می کردی