در میان دو رود سرگردان ماهی تشنه در بغل داری...
شاعر: حسین غلامی
۱۹ آبان ۱۳۹۲ |
۴۳۱۵ |
۷
آسمان تشنه، اشک ها جاری
چشم ها شور و زخم ها کاری
در میان دو رود سرگردان
ماهی تشنه در بغل داری
دست و پا می زند نگاه فرات
آه باران، چرا نمی باری؟!
کودکی تشنه باشد اما تو
دست را روی دست بگذاری؟!
تشنگی، دلهره، پریشانی
یک زن و این همه گرفتاری
به فدای دل پریشانت
این تویی که در اوج ناچاری
می روی مثل مادر موسی
کودکت را به نیل بسپاری
دل به دریا زده است چشمانت
می کنی باز آبروداری
آه بانو، چقدر دشوار است
در خودت گریه را نگهداری
"آیت الکرسی" است روی لبت
در دلت حرف های بسیاری
...
" وَ مِنَ الماءِ کُلُّ شَی ءٍ حَیّ "
که حسین است زندگی ...آری