بسیار از تو گفته ام اما تو نیستی

شاعر: زهرا بشری موحد

۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ | ۵۳۹۴ | ۵
من کیستم مگر ، که بگویم تو کیستی
بسیار از تو گفته ام اما تو نیستی
 
من هرچه گریه می کنم آدم نمی شوم
ای کاش تو، به حال دلم می گریستی

باید چگونه روی دو پایم بایستم
وقتی به نیزه تکیه زدی تا بایستی

ای هرچه آب در به در ِ خاک ِ پای تو
در این زمین خشک به دنبال چیستی؟

باید بمیرم از غم این زندگانی ام
وقتی که جز برای شهادت نزیستی

زهرا بشری موحد

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.55 با 11 رای


نظرات

آناهیتا خجسته
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۰:۵۳ ق.ظ
سلام...
خیلی وقت بود روی آیات غمزه شعر به این خوبی نخونده بودم...
دمتون گرم.

زهرا جودکی
۲۱ آذر ۱۳۹۲ ۱۱:۵۷ ب.ظ
ای هرچه آب در به در ِ خاک ِ پای تو ...
سلام ...
خیلی دلنشین ... ماجور باشید
یاعلی

محمد عابدینی
۲۰ آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۳۰ ق.ظ
من کیستم مگر ، که بگویم تو کیستی

محمد زارع پور
۱۶ آذر ۱۳۹۲ ۰۸:۲۸ ق.ظ
سلام ! از زیبایی و دلربایی مضامین شعری شما سرمست شدیم . طبعتان زلال و قلمتان مزین به برکت نون والقلم باد .

مینا شیرخان
۱۶ آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۳۸ ق.ظ
ای کاش تو، به حال دلم می گریستی..
قبول باشه ...