من به هر قیمت شده باران برایت می خرم

شاعر: احمد حسین پور علوی

۱۳ بهمن ۱۳۹۹ | ۴۳۶۷ | ۴

با وجود قحط سالی نان برایت می خرم

نان اگر شد قیمت جان، جان برایت می خرم
 

آبروی ابرها را با نگاهم می برم

من به هر قیمت شده باران برایت می خرم
 

دست و بالم خالی است اما به مشهد می روم

تاج پر الماسی از سلطان برایت می خرم
 

در بساط من به جز این جان ناقابل که نیست

هر چه می خواهی بگو، ارزان برایت می خرم
 

کم به فکر این گلیم کهنه و پوسیده باش

قالی ابریشم کاشان برایت می خرم
 

باد سردی می وزد حتماً لباسی گرم و نرم

مهر اگر ممکن نشد آبان برایت می خرم
 

جانمازت را حسن برده به جبهه، بی خیال

از حرم یا از دم شیخان برایت می خرم
 

سور و سات روضه ات را جور خواهم کرد باز

استکان و سینی و قندان برایت می خرم
 

از گلویت نان خوش پایین نرفته سالهاست

پیرزن بیدار شو دندان برایت می خرم
 

پیرمردی توی قبرستان نگاهم می کند

سوره ی یاسین و الرحمن برایت می خرم...


 

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.95 با 19 رای


نظرات

علی دادگر
۰۵ شهریور ۱۴۰۱ ۱۰:۱۰ ق.ظ
مهر اگر نشد......
بسیار دلنشین و روان .....
حق تمام مادران است که زیباترین واژه ها را نثارشان کنیم
قربان مقامت مادر که من بهترین فرش را زیر پایت پهن میکنم ،خدا بهشتش را.....

خدایی
۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۰۱:۴۸ ب.ظ
بسیار عالی بسیار عالی

مینا شیرخان
۱۴ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۵۵ ب.ظ
خیلی خوب بود جناب علوی..
تا وسطاش حس میشد مخاطب یه خانم جوان باشه اما ..
جالب بود و یاعلی..

رضا سهرابی
۱۱ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۱۸ ب.ظ
سلام فوق العاده بود...ممنون


دعام کنید...

یاعلی،مدد است.