از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!

شاعر: کاظم بهمنی

12 بهمن 1392 | 51366 | 45
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم

ازهمان بن بست باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!

زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم

رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم

بخت بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعد" بسم الله الرحمن الرحیم" :

یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب وجوان
خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:

"سعی من در سربه زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم"

شیشه را پایین کشیدی رند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم

موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"

گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم

کاظم بهمنی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.15 با 363 رای


نظرات

محسن فیروزی
22 آبان 1404 05:10 ب.ظ
سلام آقای بهمنی،
از زمان آشنایی‌م با شعرِ "بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم" با هیچ شعر عاشقانه‌ای به جز شعر استاد فریدون مشیری (شعر بالا) اشک در چشمانم نیامده بود...
و امروز..‌. با شعر شما... دلم لرزید و یاد ۳۰ سال قبل افتادم که اولین بار بی‌تومهتاب‌شبی را خواندم...
خدا به طبع شعرهاتون لطافت و برکت بیشتری بدهد...آآممیینن

رضا شعبانی
02 مرداد 1404 04:43 ق.ظ
بسیار زیبا و روح نواز
غزلی که خود رمانی مصور و زیبا...
نوستالژی، حقیقتی جانسوز و در اوج زیبایی و صحنه آرایی بی بدیل...
کاظم بهمنی عزیز که رو به بهار و فروردینی....داری

مرتضی مظفری راد
09 خرداد 1404 03:33 ب.ظ
عالی بود از خطه حسین منزوی مظفری

احمد مصدق
04 خرداد 1404 12:56 ق.ظ
این شعر خیلی شعر عالی بود داشتانش، تصویر سازی و همه چیزش عالی است واقعاً روحم را لمس کرد.

مجتبی
23 اسفند 1403 10:29 ق.ظ
چون از دل بر آید، لاجرم بر دل نشیند. شعری مصور و تمام نوستالوژی. دست مریزاد

رضا
28 دی 1403 04:26 ق.ظ
این اشعار روح رو جلا می بخشد

حانیه
21 دی 1403 07:24 ب.ظ
چقدر زیبا بود 🍂❤️

سعید
23 آبان 1403 11:41 ب.ظ
در همان عبارت بن بست باران خورده کلی حکایت هست.

اصلان
21 آبان 1403 07:58 ب.ظ
چه صحنه آرایی زیبایی،انگار یک سکنانس از یک فیلم را مشاهده میکنی،دست مریزاد

روح و‌ ریحان
02 مهر 1403 03:42 ب.ظ
عالی، جوابیه آقای معماری هم عالی، احسنت

رضا معماری
16 مرداد 1403 03:11 ب.ظ
جوابیه "وحید احمدی" به شعر پشت رُل بهمن کاظمی


در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم

تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم:مستقیم

زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت

یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم

رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند

رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم

شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند

زیر لب گفتم:خوشم می‌آید از شعر فخیم

موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز

با تشکر از شما، راننده‌ی خوب و فهیم

گفتی: آخِر، شعر تلخی بود؛ با یک پوزخند

گفتم:اصلا شعر می‌فهمید؟؛ گفتی: بگذریم

گفتمت: یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست

داشت کم کم حال و احوال منم می‌شد وخیم

بعد از آن روزی که دیدم من، تو را در شهر ری

مانده‌ام من منتظر، هر عصر در عبدالعظیم

علی
05 اسفند 1402 03:23 ب.ظ
علی بسیار زیبا بود استاد

سینا
12 بهمن 1402 08:53 ب.ظ
زندگی مثل کتابی ست که هر صفحه ی آن
شامل خاطره هایی ست که دارم با تو
من کتابم را کامل حفظم

صفحه ی نوزده اش کوچه ی عشق....
تو جهانی در چشم....
قلب من را در مشت...
بی تفاوت ولی از پیش نگاهم رفتی.

غنچه ای از گل سرخ...
جای عطرت وسط این صفحه ست.

بی تفاوت همه ی عمر گذشتی از من...
پس گذشتم از تو.

تو چه می دانی؟ شاید این بار
صفحه ها را که ورق می زنم از دلتنگی

چشم بر در، نگران، با حسرت
بنویسم «پایان».

#سید_یونس_ناصری
#سینا

علیرضا شجاع‌زاده
12 بهمن 1402 07:28 ب.ظ
سلام خیلی خیلی زیبا بود سپاسگزارم
ممنون

علیرضا شجاع‌زاده
12 بهمن 1402 07:27 ب.ظ
سلام خیلی خیلی زیبا بود سپاسگزارم

یحیی
07 بهمن 1402 05:57 ب.ظ
یادآور شیرینی‌های عشق دردوران جوانی بسیار زیبا

غفور احمدی ونهری
07 بهمن 1402 04:14 ب.ظ
آقای بهمنی عزیزمن وشب همسفریم.
این شعرزیبای شماوصف حال کثیری ازعاشقان این سرزمین هست.اماافسوس که پیداکردن آن معشوقه هابعدازسالهاودرکشاکش سنتهای دست وپاگیرعرفی غلط سخت هست.
مرحباکه توصیف وانتقال این حسِ بسیارزیبادرقالب این غزل،بسیارهنرمندانه انجام شده هست

فرول
07 بهمن 1402 11:01 ق.ظ
واقعا عالیه 👌

حلیمه
14 تیر 1402 03:05 ب.ظ
آقای بهمنی اشعارتون بسیار زیبا هستند و من در محافل ادبی ازشون استفاده میکنم و دیگران هم لذت میبرند...

مرداب
09 آذر 1401 09:17 ب.ظ
یه رمان درش نهفته هست

روزا
15 شهریور 1401 08:04 ب.ظ
باید عاشق باشی
باید در حال و هوای عشقت باشی...
باید سالها گذشته باشه..
مو سپید کرده باشی در غم عشق...
اونوقت با هر کلمه این شعر
بغض قدیمی سر باز میکنه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

پرویز مسیحی
09 مرداد 1401 06:24 ب.ظ
یکی از غزل های ناب شعر معاصر،درود بر شاعر پر احساس جناب بهمنی و غزل دوستان

بانو
26 دی 1399 11:07 ب.ظ
از نوع عاشقانه های جان سوز

بانو
26 دی 1399 11:06 ب.ظ
از نوع عاشقانه های جان سوز

نازنین
29 آذر 1399 02:18 ب.ظ
من هم پاسخی در رابطه با این شعر نوشتم

نازنین
29 آذر 1399 02:14 ب.ظ
سلام خسته نباشید بسیار عالی بود

نازنین
29 آذر 1399 02:11 ب.ظ
سلام خسته نباشید بسیار عالی بود

الهه
29 آبان 1399 08:01 ق.ظ
عاااالی 👌👌👌

وحید
25 شهریور 1399 03:10 ب.ظ
ساغول شاعر

مانلی
25 شهریور 1399 12:35 ب.ظ
بسیار زیبا و لذت بخش بود.عالی عالی

روناک
01 شهریور 1399 06:34 ق.ظ
چقدر این دو شعر با دو وصف حال مشترک به دل میشینه عشق عشق عشق

الهه
31 فروردین 1399 10:05 ق.ظ
خیلی عالی بود
احساس میکردم کنارشون تو ماشین به عنوان نفر سوم نشستم .

عرفان
04 فروردین 1399 09:11 ق.ظ
عالی بی نظیربود

حبيب مهدوي
03 آذر 1398 09:22 ق.ظ
الحق كه كاظم بهمني شاعر زمان خودش هست و با مردم زمانه خودش خيلي خوب ارتباط ميگيره. اين شعر بدجور احساس رو قلقلك ميده

وحید
25 مهر 1398 11:32 ب.ظ
داغون شدم پسر
عالی

سید سیامک عظیمی
05 مهر 1398 05:02 ب.ظ
بسیار زیبا و سرشار از خیالات شاعرانه ...که لازمه هر غزل عاشقانه ایست
ضمنا" پاسخ بسیار زیبا از آن خانم هم روح نواز بود
آینده خوبی برای این شاعر جوان و پر احساس متصور است....

علی
28 آبان 1397 08:50 ب.ظ
من شعر رادیو و نه رو خیلی دوست دارم

مهان
15 مهر 1397 11:15 ب.ظ
نظر نسبت ب شعر کاربر سیمین هستش.احسنت.احسنت سیمین.

امیر علی محمدی
11 شهریور 1397 09:19 ب.ظ
سلام.فوق العادست این شعر.فوق العاده

سیمین
20 تیر 1397 07:08 ب.ظ
👆🏾در پاسخ به شعرِ بالا
(حتما اول شعرِ بالا رو بخونید، بعد این رو)

در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم
تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم مستقیم !

زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت
یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم

رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند
رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم

شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند
زیر لب گفتم خوشم می‌آید از شعرِ فخیم !

موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز
با تشکر از شما، راننده‌ ی خوبُ فهیم !

گفتی "آخر، شعر تلخی بود"؛ با یک پوزخند . .
گفتم اصلا شعر می ‌فهمید ؟! گفتی "بگذریم"

گفتمت یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست
داشت کم کم حالُ احوال منم می ‌شد وخیم

بعد از آن روزی که دیدم من، تو را در شهر ری
مانده‌ام من منتظر، هر عصر در عبدالعظیم

رضا سهرابی
19 بهمن 1392 11:46 ب.ظ
واقعا زیبا بود...


عجیب به دل میشینه...

مینا شیرخان
14 بهمن 1392 11:51 ب.ظ
دوست داشتم این شعرو
موفق باشید

فاطمه سادات اسماعیلی
14 بهمن 1392 09:59 ب.ظ
بگذریم...
اما به سختی
خ و ب

محمدهادی علی بابائی
13 بهمن 1392 11:40 ب.ظ
شعر نه! تفنن شاعرانه!

رضا محمدصالحی
13 بهمن 1392 04:11 ب.ظ
چقدر عالی

چقدر با شکوه


شعر یعنی همین