حجاب پشت حجاب و غبار روی غبار
ترک بر آینه افتاد یا أولی الأبصار
دعای چله نشینان نمی کند اثری
بسوز لیس دواء الفراق الا النار
به آب زمزم و کوثر نمی شوی تطهیر
فبالمصائب طهّر و صاحبِ الاطهارَ
فرشتگان به تو امید بسته اند بمان
عزیز ! سکه ی یوسف کم است در بازار
اگرچه کورم و در کوره راه بی خبری
شنیده ام که خبرهاست پشت این دیوار
شهید و شاهد و ساقی علیهم الصلوات
میان میکده مستند اولئک الأبرار
سماع حال خوش عاکفان معبد انس
چه خوش زدود از آیینه ی دلم زنگار
سراغ حجلة دنیا نمی روم دیگر
قسم به توبه ی مستغفرین بالأسحار
کنام ظلمت و روح لطیف ما ؟! هیهات !
نسیم شعله نشینیم و سرو مشعلزار
سر بهشت ندارم که هر که شد درویش
نشست بر سر تختی که تحته الأنوار
من و تو از ازل آیینه آفریده شدیم
برای آینه ماندن بکوش و صحبت یار