شمشیرها! بخوابید، دعوا سرِ لحاف است

شاعر: امید مهدی نژاد

۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۶۲۷۶ | ۰
شام است و تیغ خورشید زندانی غلاف است
شمشیرها! بخوابید، دعوا سرِ لحاف است

آن سو یکی که با گرگ سرگرم گاوبندی است
این سو یکی که با خود مشغول ائتلاف است

شعر سفر مخواهید، شاعر اسیر زلف است
از کربلا مگویید، حاجی در اعتکاف است

مردان همیشه مَردند، آماده ی نبردند
آری، و خاصه امشب، امشب شب زفاف است

دیروز عقده ها را گفتیم و وا نکردیم
حالا ببین که سرنخ پیچیده در کلاف است

شام است و آسمان در نور ستاره غرق است
اما ستاره ی صبح آنسوی کوه قاف است
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.07 با 14 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.