برخاست رو به سمتِ بهاری که رفته بود

شاعر: امید مهدی نژاد

۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۲۶۴۹ | ۲
بر ساحل شکافته پهلو گرفته بود
ماهی که از ادامه ی شب رو گرفته بود

آرامشی عجیب در اندام سرو بود
گویا تنش به زخمِ تبر خو گرفته بود

دستی به دستگیره ی دروازه ی بهشت
دستی دگر، بر آتشِ پهلو گرفته بود

برخاست رو به سمتِ بهاری که رفته بود
آهو عجیب بوی پرستو گرفته بود

آن شب چگونه مرگ به بانو جواز داد؟
او که همیشه اذن ز بانو گرفته بود

پشت زمین شکست! خدا گریه اش گرفت
وقتی علی دو دست به زانو گرفته بود
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.25 با 4 رای


نظرات

سیدرضا علوی
۲۵ دی ۱۳۹۹ ۰۸:۵۵ ب.ظ
سلام علیکم
در کتاب شعر از شما این صورت آمده است :
برخاست تا رسد به بهاری که رفته بود
آهوی عشق، بوی پرستو گرفته بود
این دو بیت هم حذف شده است :
از کوچه های شهر صدایی نشد بلند
نعش مدینه در تب شب بو گرفته بود

قبس
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۳:۲۱ ب.ظ

دستی به دستگیره ی دروازه ی بهشت
دستی دگر، بر آتشِ پهلو گرفته بود