موهایش ابریشم زرد، پیراهنش تور و پولک
آرام و خندان و خاموش خوابیده مثل عروسک
زخمی دهان باز کرده روی گلویش که او را
تبدیل کرده برای غم های مردم به قلّک
خسته ست خسته ست خسته ست از این که یک عمر رفته ست
از هر طرف باد رفته ست از هر طرف...بادبادک
سرگرم کرده خودش را با قصه، با قصه هایی
مانند"قویی سفید است فردای این جوجه اردک"
افسانه ها را رها کن برخیز اردیبهشت است
پیراهنت را درآور پروانه شو کرم کوچک!