حد اعلايي و با حداقل ها همنشين
آه مرواريدِ اصلِ با بدل ها همنشين
از معمّا ماندن ات چندي ست لذت مي بري
اي سؤال مشکلِ با راه حل ها هم نشين
من به لطفِ دوستانت رفتم امّا سعي کن
بعدِ من کمتر شوي با اين دغل ها همنشين
دل به مفهوم سياهي کم کم عادت مي کند
چشم وقتي مي شود با مبتذل ها همنشين
گردن آويزي چنين را پاره کن، آزاد شو
آه مرواريدِ اصلِ با بدل ها همنشين