مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گريه کرد

شاعر: کاظم بهمنی

۱۳ مهر ۱۳۹۵ | ۹۷۰۹ | ۸
 
ابرِ مستي تيره گون شد باز بي حد گريه کرد
با غمت گاهي نبايد ساخت، بايد گريه کرد
 
امتحان کردم ببينم سنگ مي فهمد تو را
از تو گفتم با دلم، کوتاه آمد؛ گريه کرد
 
اي که از بوي طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گريه کرد
 
با تمام اين اسيران فرق داري، قصه چيست؟
هر کسي آمد به احوالت بخندد گريه کرد
 
از سر ايمان به داغت گاه مي گويم به خويش
شايد آن شب «زجر» هم وقتي تو را زد گريه کرد
 
وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشيده شد
آن زن غساله هم اشکش درآمد، گريه کرد
 

کاظم بهمنی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 63 رای


نظرات

عرفان
۱۲ مرداد ۱۴۰۳ ۰۵:۵۶ ب.ظ
عالی بود

نعم المولاتی 315
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۰۹:۳۹ ب.ظ
نعم المولاتی 315

میلاد
۰۱ آبان ۱۴۰۲ ۱۱:۵۴ ق.ظ
عالی جانسوز خدا خیرت بده

ارغوان
۲۵ شهریور ۱۴۰۰ ۰۴:۲۷ ق.ظ
به دل سیر با این شعره گریه کردم

رهگذر
۲۱ شهریور ۱۴۰۰ ۰۵:۰۸ ق.ظ
زیبا بود منم خوندم تو روضه
ممنون

محسن خالصی
۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۰۰ ب.ظ
التماس دعا امشب در هیات خوانده شد

امید حمیدی
۱۴ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۲۹ ب.ظ
عالی داداش ماشالله

امیر زنگنه
۲۲ مهر ۱۳۹۷ ۱۱:۰۹ ب.ظ
خیلی شعرت قشنگ بود خدا خیرت بده