مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گريه کرد

شاعر: کاظم بهمنی

13 مهر 1395 | 10735 | 9
 
ابرِ مستي تيره گون شد باز بي حد گريه کرد
با غمت گاهي نبايد ساخت، بايد گريه کرد
 
امتحان کردم ببينم سنگ مي فهمد تو را
از تو گفتم با دلم، کوتاه آمد؛ گريه کرد
 
اي که از بوي طعام خانه ها خوابت نبرد
مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گريه کرد
 
با تمام اين اسيران فرق داري، قصه چيست؟
هر کسي آمد به احوالت بخندد گريه کرد
 
از سر ايمان به داغت گاه مي گويم به خويش
شايد آن شب «زجر» هم وقتي تو را زد گريه کرد
 
وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشيده شد
آن زن غساله هم اشکش درآمد، گريه کرد
 

کاظم بهمنی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.35 با 65 رای


نظرات

فیروز
27 تیر 1404 02:25 ب.ظ
اجرتون با علمدار کربلا خیلی عالی بودکلی گریه کردم با این شعر زیبای شما در مدح حضرت رقیه علیهم السلام

عرفان
12 مرداد 1403 05:56 ب.ظ
عالی بود

نعم المولاتی 315
11 اردیبهشت 1403 09:39 ب.ظ
نعم المولاتی 315

میلاد
01 آبان 1402 11:54 ق.ظ
عالی جانسوز خدا خیرت بده

ارغوان
25 شهریور 1400 04:27 ق.ظ
به دل سیر با این شعره گریه کردم

رهگذر
21 شهریور 1400 05:08 ق.ظ
زیبا بود منم خوندم تو روضه
ممنون

محسن خالصی
22 مرداد 1400 09:00 ب.ظ
التماس دعا امشب در هیات خوانده شد

امید حمیدی
14 مرداد 1400 08:29 ب.ظ
عالی داداش ماشالله

امیر زنگنه
22 مهر 1397 11:09 ب.ظ
خیلی شعرت قشنگ بود خدا خیرت بده