بابا چه شد که حج شما نیمه کاره بود؟

شاعر: عباس احمدی

07 اردیبهشت 1391 | 1799 | 0
می سوخت خاک و آب فقط استعاره بود
در آسمانِ مَشک که غرق ستاره بود

اشکی نمانده بود که نذر عطش کند
وَرنه فرات منتظر یک اشاره بود

تا کشتی نجات به چشمش قدم نهد
«با اینکه بادبانِ لبش پاره پاره بود»

در بُخلِ کوفه گندمِ ری سبز کرده بود
نسلی که مرده بود، فقط سنگواره بود

گوشی برای ناله ی طفلان نداشتند
آن قوم که غنیمتشان گوشواره بود

- بابا! چرا نمازِ تو را تیر پاره کرد؟
بابا چه شد که حج شما نیمه کاره بود؟

بابا چه شد که عمه که طوفان صبر بود
از پا فتاد مثل عمو که سواره... بود

بابا کجاست لشکر تو؟ - عشق اشاره کرد-
سمت سری که بر سرِ دار الاماره بود

تنها علیِ اکبر او بود و اصغرش
که شیر بود و دشمن او شیرخواره بود

می خواستش اجازه میدان دهد، ولی
چشمش هنوز در صدد استخاره بود

با واژه که نمی شود از عشق حرف زد
بایست در تدارک یک سوگواره بود

آورده اند جسم شهیدان کفن نداشت
من مانده ام که ماه پس آنجا چکاره بود؟

عباس احمدی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 2 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.