دیگر او را کشان کشان مبرید، ایهاالناس! آبرو دارد

شاعر: عباس احمدی

۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۲۲۶۸ | ۱
ماه می آید از خم کوچه، چهره ای دائم الوضوء دارد
 پینه بر دست هاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد

مرد تنهاست، مرد غمگین است، کمرش از فراق خم شده است
ساغر شادی اش اگر خالی است، باده ی غم سبوسبو دارد

ضربان صدای او جاری ست: با یتیمی به خنده مشغول است
سر تقسیم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد

باز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید
باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد

کاهگل های کوچه مرطوبند، اشکِ دیوار را درآورده ست؛
ناله ی خانم جوانی که هرچه دارد علی از او دارد

-از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت
دیگر او را کشان کشان مبرید، ایهاالناس! آبرو دارد

گرچه در بند غربت، از این شیر، گرگ های مدینه می ترسند
ذوالفقارش هنوز بران است، شور «حتی تُقاتِلوا» دارد

حب او از نتایج سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد
آن صنوبر دلی که می باید پیش او سرو، سر فرود آرد
...
چارده قرن بعد خیلی ها دم از او می زنند، اما مرد
همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تیغ در گلو دارد

عباس احمدی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4 با 1 رای


نظرات

جعفري
۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ۰۴:۳۰ ب.ظ
شعراتون عاليه، مخصوصا بعضي از بيت ها اشك ادم رو درمياره.. خداقوت