بر كشتی اش چه خوب خدا، ناخداگذاشت!
شاعر: عباس احمدی
07 اردیبهشت 1391 |
2743 |
0
بمبي كه سوز عشق تو در جان ما گذاشت
چندين هزار كشته و زخمي به جا گذاشت
چشمان عاشقت كه مرا تا خدا كشاند
قانون سخت جاذبه را زير پا گذاشت
پل زد كمان ابروي تو بر پل صراط
درياي عفو در عطش كربلا گذاشت
دريا كه دست تو، ملوانان كه مست تو
بر كشتی اش چه خوب خدا، ناخدا گذاشت!
آتش كجا اثر به جمال خليل داشت؟
داغ توشعله روي دل خيمهها گذاشت
اي كاش درغلاف، دو پايش شكسته بود
تيغي كه دست بر رگ خون خدا گذاشت
دستان بيحياي شب ازآسمان به زور
خورشيد را گرفت وسر ِنيزهها گذاشت
گريه امان نداد؛ و ابهام شعر من
سرپوش روي عاقبت ماجرا گذاشت