رفتی و میگذرد بعد تو سال از پی سال
رفتن نام تو از یاد، محال است محال
چشمهای بود سکوت تو لبالب از عشق
کوزهای بود دلم پیش تو لبریز سوال
کاش میشد که تو برگردی و خود را بینیم
قدر یک لحظه در آیینهی آن روح زلال
شوق پروازی اگر بود به اعجاز تو بود
آسمانا! چه کنم بعد تو با این همه بال
عهد بستیم که با ماه بمانیم همه
از شب هجرت خورشید تو تا صبح وصال