شايد تو هم مثل من از ييلاق مي آيي

شاعر: پانته آ صفایی بروجنی

۱۷ خرداد ۱۳۹۳ | ۱۰۰۹ | ۰
زاينده رود و گنگ و دانوب از تو مي نوشند
هر روز شريان هاي عالم در تو مي جوشند
 
گنجشک ها از جاي جاي نقشه مي آيند
از چشمه ي زير گلويت آب مي نوشند
 
يک سال سرما مي خورند آلوچه ها، هروقت
شال و کلاهِ دست بافت را نمي پوشند
 
تنها تو مي داني چرا مردان کوه اين قدر
از صبح تا شب سر به تو دارند و خاموشند
 
تنها تو مي فهمي حواس دختران پرت است
هر صبح شير گوسفندان را که مي دوشند
 
شايد تو هم مثل من از ييلاق مي آيي
ايل و تبارت سارهاي خانه بر دوشند
 
شايد تو را هم مردهاي قريه ات يک شب
پاي بدهکاري به يک خان زاده بفروشند
::
فعلاً که در شعر من آهوهاي چشمانت
در برف ها هم بازي يک جفت خرگوشند
 

پانته آ صفایی بروجنی

  • متولد:
  • محل تولد: بروجن
  • مهندسی مکانیک و دانشجوی كارشناسی ارشد ادبیات
  • خوش به حال آهوها
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.