لرزش شانه هاي رعنايش...دختر جبرئيل را بردند

شاعر: پانته آ صفایی بروجنی

۱۷ خرداد ۱۳۹۳ | ۹۰۸ | ۱
از چراگاه هاي اصلان کوه اسب هاي اصيل را بردند
گرگ ها نيمه شب به قريه زدند ماه بانوي ايل را بردند
 
زيرِ ميناي سرخ موهايش اشک ريزان دو چشم زيبايش
لرزش شانه هاي رعنايش...دختر جبرئيل را بردند
 
خشک شد قريه خشک سالي شد روستا از درخت خالي شد
گويي از کوچه باغ هاي بهشت چشمه ي سلسبيل را بردند
 
هيچ کس عاشق کسي نشده ست بعد از آن روز گويي از اين کوه
همه ی دختران زيبا و پسرانِ «نجيب» را برند
::
اسمي از ماه بانوي ده نيست... مردم اما به ياد مي آرند
که سوارانِ خان به قريه زدند اسب هاي اصيل را بردند
 

پانته آ صفایی بروجنی

  • متولد:
  • محل تولد: بروجن
  • مهندسی مکانیک و دانشجوی كارشناسی ارشد ادبیات
  • خوش به حال آهوها
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

اسماعیل داستانی بِنیسی
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ ۱۱:۳۶ ب.ظ
سلام علیکم.
زیبا و تأمّل‌برانگیز بود.
خداوند مهربان ـ جلّ جلاله. ـ دختران و پسران مؤمن را از همۀ آسیب‌ها حفظ فرماید.