ای رود! قلیل ها نمی‌فهمندت ...

شاعر: يوسف رحيمي

20 دی 1391 | 1790 | 0

 

چشمان تو غرق خون و لبها پر آه

آتش به دلت شراره می‌زد ناگاه

هر قطره ي خون روی لب تو می‌گفت:

«لا یوم کیومک أباعبدالله»

 

از آن همه بی‌کسی سخن می‌گویند

از شعله ي آه و سوختن می‌گویند

بالای سرت زینب و عباس و حسین

بر سینه زنان حسن حسن می‌گویند

 

ای عشق! دلیل ها نمی‌فهمندت

ای رود! قلیل ها نمی‌فهمندت

والله معزّ الاولیائی آقا

هر چند ذلیل ها نمی‌فهمندت

 

يوسف رحيمي

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 3 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.