چنان خوشیم به نام آوران لشکر خویش
که بی خیال نشستیم پشت سنگر خویش
دریغ! خانه ی آلوده به وبا هستیم
ندیده ایم به جز تسلیت به سر در خویش
عقاب از پر خود می خورد زمین واعظ!
نبال این همه بر ارتفاع منبر خویش
سر شکسته و نیرنگ چاه و خنجر پشت
چقدر خاطره داریم از برادر خویش!
قبول می کنم، آری، زمانه ام نحس است
ولی نخواه بیفتم به پای اختر خویش
درخت سوخته یا شعله زیر خاکستر
کدام را بگذاریم نام دیگر خویش؟
اگرچه آخر دنیا خوش است، می ترسم
چگونه می رسد این داستان به آخر خویش؟