ای که در سرخرگت سبزی زیتون جاری است
می دمی آتش و از بازدمت خون جاری است
آه! ای قلّه ی اسلام به پایین منگر
به کف درّه که گندابه ی صهیون جاری است
در «جنین» سقط شد افسوس جنین «جولان»
تا که جولان بدهد موش، که طاعون جاری است
اشتران را به لجنزار«جمل» مفرستید
که به ره توشه ی این قافله، افیون جاری است
صبر«صبرا» به سر آمد، شده ساقی، مطلوب
«غم فردای حریف» است که اکنون جاری است
قحط ارض است اگر، وسعت معراج به جاست
سوگ لیلی است اگر، غیرت مجنون جاری است
هر غزل پاره سنگی است به دستت، ای قدس
بس که در غربت چشمان تو مضمون جاری است
خیابان به پایان رسیده است وچیزی
نمانده است تا انفجار خیابان
نه رسم سپیدی، نه اسم شهیدی
دوباره خیابان، دوباره خیابان