در افتاده ي چاه خويشم، دريغا

شاعر: علی محمد مودب

۱۹ تیر ۱۳۹۳ | ۱۸۳۹ | ۰


به بشکوهيِ گريه باور ندارم
ولي غير از اين، راه ديگر ندارم


دريغ است پرونده ي قلب سنگم
اگرچه به جز رود در سر ندارم


نمي رويد از پشت بامم گياهي
دري هم به باغي معطر ندارم


در افتاده ي چاه خويشم، دريغا
که حتي چو يوسف برادر ندارم


خدايا! چنان رنجه از اهل دينم
که از کفر، تدبير بهتر ندارم


گر اين ناکسان پشت و شمشير حق اند،
چو خنجر به جز فتنه در سر ندارم


ملامت مکن حال بيچارگان را
گر از آستان تو سر بر ندارم

 

علی محمد مودب

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.