سید! ای پرسه ی بی قرار در حوالی دیپلماسی!

شاعر: مهدی نظارتی زاده

21 تیر 1393 | 749 | 0
خشخاش یا زیتون؟ نفت، یا ...
اصلا چه فرقی می کند
وقتی بوی ماشه می دهند
انشگت های اشاره
و بوی لاشه می دهند
قالب های صابون
در دهان کلاغ های مهاجر
دیگر چه فرقی می کند؟
وقتی قرار است
آخرین کوپه هم
از دنیا جدا شود...
کودکی هستم 
در هرات
فلوجه
که همیشه ملخ را با چرخ بال اشتباه می گیرد
انگار زبانم درست نمی چرخد...
هیروشیما
به افغانستان رسید
لکنت گرفت دری و مادری
و جای کابل ماند
بر تن روزهای سخت دبستان...
این لب های ایلاتی
به دهان چه کسانی مزه کرده است؟
که هر غروب گلّه ها
لاغرتر از چرا بر می گردند...
و سرما
سرخ می کند چای سبزها را...
گونه های مادرم
خش
خاش سبزه ایست که
در عزای ایل پنجه می خورد!
و خون
شیره ایست که می ماند
لای ناخن هایش
مثل شیرابه های جامانده
از زباله های اتمی...
نشسته ام
بر سکوهای نفتی
و نگاه می کنم
تلمبه های بورس را
که همه چیز را
بالا می کشند و
ما
پایین می آییم...
نگاه می کنم
شریان های خسته ی سال ها را
که میان این همه آهن
راه به جایی نمی برد
دیگر چه فرقی می کند؟
خشخاش
یا
زیتون؟...
پرچم افتاده
اهتزاز خاموش است
چه کسی می تواند
انکار کندDNA زیتون را؟
و صحه بگذارد
روی این سنگ ها 
سید!
ای پرسه ی بی قرار در حوالی دیپلماسی!
عبای تو
کراوات ها را
تا مساحت میز پایین می کشد
بخوان!
تا سنگ ها تو را
به گوشه های از یاد رفته برسانند...
BBC
در حیات خلوت تمدن
امواج مدیترانه را
دست کاری می کند
تا عرب های بادیه
در چای خانه های سنتی شان
پای اخبار بنشینند و جنگ را دنبال کنند!
" ما می میریم
تا عکاس تایمز
جایزه بگیرد"
عکس صلح
از جنگ می گوید
و پرسه
تنها هم بازی خواهرم خواهد بود
در این
خرابه های ساختگی...

مهدی نظارتی زاده

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.