من ایلیاتی ام

شاعر: محمدرضا عبدالملکیان

21 تیر 1393 | 2162 | 0
من ایلیاتی ام
از نسل رنج
از نسل دست های ترک خورده
از نسل کوه و تنگه و بِرنو
از نسل قله های نشسته در ابر و اوج
از نسل مردهای نمد پوش
آزادگان دشت 
دلبستگان کوه
بسیار سال                                  
قلبم، با قلب کوه تپیده است
با نعره ی تفنگ
بسیار سال
حرفم همیشه ساد ه و یک رنگ
من ایلیاتی ام
من دل ز کوه دارم
من دل ز قله ای که سحرگاهان
خورشید را زخواب شبانه
بیدار می کند
پشتم همیشه کوه
پشتم همیشه دشت
عشقم همیشه چادر و کوچ و گیاه و رود
گروس1، گروسِ پیرِ سر به طاق فلک سوده
مغرورِ پاکِ سر به خاک نیالوده
روزی که من جدا شدم از تو
روزی که من به شهر رسیدم
اسب غریب من، چه هراسی داشت!
اسب غریبِ من، نفسش آشنا نبود
با این هوای تلخ گرفته
اسب غریبِ من
تندیسِ پای بسته ی میدان را
باور نداشت
اسبم ،آزاده ی همیشگیِ نبضِ سبزِ دشت
با شیهه ای ز خشم
رَم کرد وعاشقانه سوی تو برگشت
من ماندم و غریبگی و غربت
اینجا نشان ز رود ندیدم
اینجا نشان زسبز شدن ،هیچ
اینجا نشان ز نسل سواران
مردان پاک باخته، عیاران
دریادل همیشگی ایل «شیرعلی مردان»2
اینجا نشان ندیده ام از آنان
گروس، گروس
اینجا چقدر فاصله سنگین است
از رخم کاهگل 
تا آسمانخراش
اینجا سرود سرکش فریاد
گم گشته درحقارتِ «ای کاش»:
«ای کاش سرنوشت سپیدی رقم زند
خوشبختی مرا»
«زین سو جدا شوم»
«در آسمان آن جا، آن سو رها شوم»
گروس، گروس
اینجا زمین حقارت انسان را
احسا س میکند
اینجا کسی ترانه ی سبز بهار را 
باور نمی کند
 
من ایلیاتی ام
بسیار سال، با باور سکون، بیگانه بوده ام
تقدیر من همیشه چنین بوده است:
«ییلاق»
«قشلاق»
«درجستجوی سبزه»
«در جستجوی رود»
«در جستجوی باروری های زندگی»
درمن هنوز دامنه دارد
شبهای کوه وآتش و بیداری
شب های باد و بیم
شب های هول و هیس
شب های شک نشان
شب های ردپای شبیخون
شب های شب نخفتنِ بِرنو
بِرنو، این خشم کوهسار
این چشم بی بدیل
این پاسدار حرمت آزادگان ایل
در من هنوز دامنه دارد
شب های پر ستاره ی سرشار
شب های نای نی
شب های سوز دل
شب های خاطرات قدیمی
شب های نام و یاد «قدم خیر»3
شب های ابر غصه که می بارید
شب های راز سینه که می رویید
و «دایه، دایه»4 که در خون کوه می جوشید
گروس
گروسِ پیرِ سر به طاق سوده
مغرورِ پاکِ سربه خاک نیالوده
دردی عمیق دارم
اینجا، فرزند کوه را
دعوت به سکوت وتسلیم می کنند
من ایلیاتی ام
من وصله ای به پیرهن شهر نیستم
اینجا غریب مانده ام ودلتنگ
من سنگ نیستم
 
 
 
1-نام کوهی در شهرستان نهاوند
2-نام یکی از مردان مبارز عشایر لُر
3-نام یکی از زنان مبارز عشایر لُر
4- دایه به معنی مادر و «دایه دایه» از ترانه های حماسی لرستان است.

محمدرضا عبدالملکیان

  • متولد:
  • محل تولد: نهاوند
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.