شاید کـه یـادت رفته قول ِ زیر قرآن

شاعر: کاظم بهمنی

۳۰ تیر ۱۳۹۳ | ۲۸۲۹ | ۱
امشب بیا یک سر به خوابم ماه تابان
حالی بپرس از مادر پیرت پسر جان!
 
دیگر سراغ از ما نمی گیری، کجایی؟
شاید کـه یـادت رفته قول ِ زیر قرآن
 
دست تو از وقتی به دست حوریان است
کمتر می افتی یاد این دستان لرزان
 
تو همنشینی بـا جوانان بهشتی
لطفی ندارد دیدن ما سالمندان!
 
شرمنده ام مادر! دلم خیلی گرفته
ناراحت از حرفم نشو، رو برنگردان...
 
پـیـش سماور رو بـه رؤیایـش نشـسته
مادربزرگ پـیر مـن با چشم گریان
 
چیزی نمی گوید ولی از چـشم هایش
می شد بفهمی در اتاقش هست مهمان
 
دارد برایش چای می ریزد  ولی او
مـثل همیشه لب نخواهد زد به فنجان
 
عطر عجیبی خانه را پر کرده ــ شاید
عـطر گلی بـاشد که مانده زیر باران

کاظم بهمنی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 6 رای


نظرات

سیده فاطمه شیخ الاسلام
۰۱ مرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۳۳ ب.ظ
سلام
خیلی پر احساس و زیبا سروده اید.

سربلند باشید.