از دستمان حتي دعا هم مي گريزد

شاعر: انسیه سادات هاشمی

25 بهمن 1393 | 1737 | 0


با اين خيال خوش که از غم مي گريزد
دنيا به آغوش جهنم مي گريزد

از مشت خيس آسمان در فصل قحطي
دارد هواي تشنه نم نم مي گريزد

ديگر کسي شايسته ي رحم زمين نيست
از زير پاي شهر، زمزم مي گريزد

وقتي که معبد دست ناپاکان بيفتد
گم مي شود عيسي و مريم مي گريزد

دست دعا وقتي برآورديم ديديم
از دستمان حتي دعا هم مي گريزد

بيهوده در فکر علاج ما نباشيد
از پيش زخمِ کهنه، مرهم مي گريزد

 

انسیه سادات هاشمی

  • متولد:
  • محل تولد: قم
  • دکتری مطالعات ترجمه عربی
  • خاکستر سرد
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.8 با 5 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.