به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامده ست به جز ما کسی به یاری ما
به رنج راه بیامیز تا بیاموزی
به خطّ آبله، اسرار پایداری ما
مدام داغ جوان دیده ایم و در تشییع
ندیده است کسی اشک سوگواری ما
به سربلندی سرویم و استواری کوه
به رودهای جهان رفته بی قراری ما
نمانده جای شکایت که در پیِ هر زخم
بلندتر شده طومار بردباری ما
بهار می رسد و پیش پای آمدنش
خوشا که سرخ شود جامه ی بهاری ما