می شود گرد صاحبان نبوغ
موقع انتخاب رشته شلوغ
یک طرف عمّه و عمو و پدر
یک طرف خانواده ی مادر
دور هم جمع می شوند آنی
تا بدانند درس می خوانی
که عیار تو را حساب کنند
رشته ای تاپ انتخاب کنند
رشته ای با جلال و فرّ و شکوه
رشته ای باب طبع هر دو گروه
چون به هوش تو کرده اند وثوق:
دکتری و مهندسی و حقوق
غافل از این که جبر راهش نیست
هیچ کس جای دلبخواهش نیست
دیده ام بار ها که درمانده ست
شاعری که مهندسی خوانده ست
یا نوازنده ای که حفّار است
مجری رادیو که نجّار است
ای بسا بوده شاعر طنّاز
که شده کارمند شرکت گاز
وی بسا خوش نویس یا نقّاش
که شده در محله ای کفّاش
یا وکیل و مهندس و دکتر
شده طرّاح صحنه یا اکتور
کاش فرصت به بچه ها بدهیم
به هنر ارزش و بها بدهیم
گرچه در چشمتان هنر خوار است
هرکسی مستعد یک کار است
مثلاً دختری که در ایلام
شده دکتر به خواهش اقوام
جای آنکه بلای جان بشود
می شده خالق رمان بشود
یا جوانی مهندس عمران
که حذر دارد از گچ و سیمان
عوض آنکه برج ساز شود
می توانسته نی نواز شود
غم نخور فعله یا که فرّاشی
این مهم است، بهترین باشی!