ز هر گناه به درگاهت اي خدا، توبه
مباد از دل من، يک نفس جدا توبه
دگر تبار دلم سبز مي شود چون دشت
گرفته دامن انديشه ي مرا، توبه
اگر سرود ستايش به شعر من پيچيد
از اين ستودن بيهوده بارها، توبه
ز دست عُجب و ريا و تکبّر و تقصير
به سوي عفو تو يا رب! جدا جدا، توبه
سرم به زانوي توبه نشسته شب تا صبح
که هست درد مرا بهترين دوا، توبه
اگر ز کوچه ي بيگانگان گذر کردم
به پيشگاه تو اي يار آشنا، توبه!
اگر به ظلمت تقصير ايستادم تلخ
به ذکر توبه نشستم، خدا! خدا! توبه
قبول کن!که تو را تا حسين خواهد برد
قسم به سرخي تاريخ کربلا؛توبه
ز قلب قافله اي کور، تا قبيله ي نور؟
ببين! تو را ز کجا برد تا کجا! توبه!