قصه ای نیست که با عشق به پایان نرسد

شاعر: غلامرضا طریقی

21 شهریور 1393 | 10043 | 3
گرچه سخت است به فکری هوس نان نرسد
قصه ای نیست که با عشق به پایان نرسد!
 
قصه ای نیست که -حتی شده در آخر آن-
بوی یک یوسف گم گشته به کنعان نرسد
 
عشق احساس خطر کردن و رفتن به رهی ست
که در آن هیچ سری ساده به سامان نرسد!
 
راهی آمیخته با "خواهش" و "عرفان" و "وصال"
که بدون یکی از این سه به پایان نرسد!
 
«در نمازم خم ابروی...» چه معنی دارد؟
گر سر رشته این شعر به عرفان نرسد؟
 
همه محتاج به عشقید چه باید بکنید
گر چنین زرد بمانید و بهاران نرسد؟
 
زندگی حاصل آمیزش"عشق" و "نفس"است
گر یکی زین دو نباشد به شما جان نرسد!
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.11 با 56 رای


نظرات

روح اله خلیلی
22 فروردین 1401 06:57 ب.ظ
دمت گرم
حال کردم
واقعا وصف حال یک عاشق همینه
بهترین توصیف عشق احساس خطر کردن و رفتن به رهیست...👍👍👍👍

رضاهادی
18 فروردین 1401 11:55 ق.ظ
عالی، فیض اکمل بردیم.

حسین فرخی
10 آذر 1397 10:52 ب.ظ
این چنین شعر که به آیات غمی گشته به کار
چون که عشق است و عشق است همه عرفان است