عشق فرمود : بیایید، اطاعت کردیم

شاعر: مجتبی احمدی

۱۹ مرداد ۱۳۹۳ | ۳۱۴۱ | ۲
دل سپردیم به چشم تو  و  حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم . . . که عادت کردیم
 
دست هامان همه خالی . . . نه ! پر از شعر و شرر
عشق فرمود : بیایید، اطاعت کردیم
 
خاک آلوده رسیدیم به آن تربت پاک
اشک آلوده ولی غسل زیارت کردیم
 
گفته بودند که آرام قدم برداریم
ما دویدیم . . . ببخشید . . . جسارت کردیم
 
ایستادیم دمی پای در « باب الرّاس »
شمر را  – بعدِ سلامی به تو –لعنت کردیم
 
سهم مان در حرمت یکسره سرگردانی
بس که با قبله ی شش گوشه ، عبادت کردیم
 
تشنه بودیم دو بیتی بنویسیم برات
از غزلباری چشمان تو حیرت کردیم
 
هی نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم و نشد
واژه ها را به شب شعر تو دعوت کردیم
 
همه با قافیه ی عشق ، مصیبت دارند
از تو گفتیم ، اگر ذکر مصیبت کردیم
 
وقت رفتن  که حرم ماند و کبوترهایش
بی پر و بال نشستیم و حسادت کردیم
 
و سری از سر افسوس به دیوار زدیم
و نگاهی غضب آلود به ساعت کردیم
 
تا قیامت بنویسیم برای تو کم است
ما که در سایه ی آن قامت ، اقامت کردیم
 
کاش می شد که بمانیم ؛ ضریحت در دست . . .
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم 

مجتبی احمدی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.25 با 8 رای


نظرات

سجاد
۰۸ شهریور ۱۴۰۳ ۱۱:۵۶ ق.ظ
گفته بودند که آرام قدم برداریم
ما دویدیم . . . ببخشید . . . جسارت کردیم

تا دویدم شدم انگار شبیه زینب
شمر را در ته گودال تو رویت کردیم

یک طرف حرمله با تیر و کمان... یا الله!
شاد از این که پدری غرق خجالت کردیم

هر کسی با خنجری از دور، سمتش می دود
ما حسین را وسط جنگ زیارت کردیم

حاتم خواجویی
۲۰ مرداد ۱۳۹۳ ۰۷:۳۹ ب.ظ
سلام."امیدوارم خوب باشید".
فوق العادس...............ممنون