خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد

شاعر: هوشنگ ابتهاج

03 دی 1391 | 82457 | 14
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت

دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید
قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت

دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت

همنوای دل من بود به هنگام قفس
ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت


هوشنگ ابتهاج

  • متولد:
  • محل تولد: رشت
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.46 با 583 رای


نظرات

عطا بهادری
20 فروردین 1402 12:58 ب.ظ
الف میم
سایه
چه غريبانه است دلم در وطنم
همیشه در یادها خواهی ماند
💝استاد💝

مهیار
21 مرداد 1401 11:01 ب.ظ
امیر هوشنگ خان ابتهاج در دل های ما جاودانه شد . خدا بیامرزتشان

ایمان دلاوری
05 آبان 1400 03:07 ق.ظ
من بااشعاراستادابتهاج زندگی کرده ام ،ابتهاج فاتح دلهاست !!دریغاکه عمرانسان کوته وگردون ره خود به پیش میبرد...روح استاد قرین رحمت لایزال یزدان باد

ماهرخ
13 خرداد 1400 09:24 ق.ظ
سایه سایه ی دلهای تنهاست

شهاب
28 بهمن 1399 12:26 ب.ظ
چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت

تمام معنا.....

لیلا
29 شهریور 1399 09:38 ب.ظ

سلام تو مثل هیچکس من شعر تورا دوست دارم
نفس میکشم سایه،،،

لیلا
29 شهریور 1399 09:34 ب.ظ

من شعر تورا دوست دارم
نفس میکشم سایه،،،

گلشاه
02 اردیبهشت 1399 08:57 ب.ظ
سلام / از دوستان كسي اطلاع داره كه سايه اين شعر رو برايدكي سرودن؟

پیمان دژبانی
30 دی 1398 02:45 ب.ظ
بر آتش تو نشستیم و دود عشق برآمد/ تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی

shali
08 تیر 1398 05:39 ب.ظ
من عاشق هوشنگ ابتهاج هستم ایشون بهترینن💗
و از این بهتر اینه که روز تولد من و ایشون یک روزهست🥰👏🏻👍👩🏼‍🏫🦄

نور
04 دی 1397 08:13 ق.ظ
سلام
خداروشکر این بزرگوار در قید حیات هستند

ستاره
31 خرداد 1397 04:27 ب.ظ
خیلی زیبا بود واقعا. نور به قبرش بباره ؛ واقعا این غزل حال دل خیلیاس ❤❤❤

فاطمه
07 خرداد 1397 12:08 ب.ظ
واقعا شعر زیبا و عالی هستش همیشه از خوندنش لذت میبرم

سیدعلیرضا جعفری
04 دی 1391 11:24 ق.ظ
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت...


خانه ی تنها...
مثل من...