دو خط بکش، دو خط موازی کنار هم
عمری ست می روند، دوتا بی قرار هم
یک «شب» بکش، میان دو تا «صبح» تا ابد
این تیره، آن سپید، شده روزگار هم
دستی به زرد و سبز بزن جنگلی بساز
پاییزِ هم، - همیشه ی هم- نوبهارِ هم
طرحی بزن دو دست بکش، در هم آمده
دو آسمان- پرنده، ولی در حصار هم
دنیای ظالمی ست، دو تا شانه رسم کن
دو شانه ی غریبه ولی زیر بار هم
تنها شدی برای خودت دلبری بکش
گیسوی او و گیسوی تو آبشار هم
نه! بد نشد، دو چشم بکش مبتلای عشق
نه! بد نشد دو چشم، همیشه خمار هم
نه! بد نشد دو روح دو آواره، در به در
دو کوچه، دو دریچه، دو چشم انتظار هم