حبّذا دانه درشتان همه ول می گردند

شاعر: عباس احمدی

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۳۲۷۶ | ۰
«شعله انفس و آتش زنه ی آفاق است
غم قرار دل سودا زده ی عشاق است»فاضل نظری

گاز شش شعله و آتش زنه ی چخماق است
این پدر سوخته خوب است و دماغش چاق است

بینی اش چاه قنات است و ته اش پیدا نیست
بس که انگشت اشاراتش در اعماق است

گر چه در پشت رونیز است، بسی ناچیز است
بویش از صد قدمی قابل استنشاق است

بعد یک عمر ترانزیت دگر آموخته است
مایه، گنجی است که افزونی اش از قاچاق است

جامِ می، نزدِ من آورد و بدان لب نزدم
چون که مستوجب هشتاد عدد شلاق است

مشکلی در همه این ملک علی القاعده نیست
مشکلی نیز اگر هست علی الاطلاق است

حبّذا دانه درشتان همه ول می گردند
آن که زندان برود سارق یک قالپاق است

خارجم از رده کن، بلکه به تو وام دهند
مثل یک خودروی فرسوده دلم اوراق است

اخوی رانت بخور، رشوه بده، حال بکن
آن که البته به جایی برسد قالتاق است!

عباس احمدی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 4 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.