تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی...

شاعر: علیرضا بدیع

۱۳ تیر ۱۳۹۶ | ۲۲۱۰۸ | ۱

تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی...
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
 

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی...
 

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!
 

ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی...
 

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی... چه نباشی...

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.3 با 248 رای


نظرات

صادق عباسی
۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۵۸ ب.ظ
سلام. زیبایی این شعر بی مانند به دو دلیل برای من بسیاز بیش و خاطره انگیز است. اول اینکه، من دیناه 96 به ندت 45 روز از خانواده و همسرم دور بودم (اوین بودم!) بعد از 20 سال ازدواج این اولین بار بود که از همسرم و بچه هایم اینقدر طولانی دور بودم. تقریبا بک هفته بعد از آزادی به قید وثیقه، دوستی در واتساپ آواز ماندگاری از حجت اشرف زاده با همین شعر، برایم فرستاد. اولین بار بود هم با صدای حجت اشرف زاده و هم با این شعر گهربار روبرو شدم... هرگز نتوانم بیان کردن احساسی را که این شعر با آن صدا، هر دو آسمانی، درون وجود آشفته و رنجیده و اندوهگینم، بگسترد.! به ویژه وقتی بیت : اندوه بزرگی ست... را خواند، طوفانی از تضاد حال خوش در کنار یار و دیار بودن و رنج و ادبار آن سلول تنگ بی احساس در من راه انداخت... دلیل دوم ارزشمند بودن خاص شعر استفاده خلاقانه شاعر از ترکیب نامهایی زیبا از لحاظ آوا و معنا در در ساختاری روان، منسجم و بدون کمترین فضای خالی و پرت است. جالبه که من هرگز تصور نمی کردم شاعر این شعر فرخنده و زیبا آقای بدیع بزرگوار، اینقدر جوان باشد! از خداوند میخواهم زندگی دراز و اهورایی با توان بسیار در ساخت زیبایبها را به این ایتاد عزیز مرحمت فرماید